بعضی وقت ها دیوارهای امید و آرزو که بر پایه سست تخیلات و توهمات بنا شده اند ، با وزش موجی از ابهامات ، بر سر انسان خراب می شوند .
بعضی وقت ها چنان سر دو راهی قرار می گیری که هر راه برای انتخاب ، خود هزاران راه شناخت می طلبد ، تا مسیر اصلی را پیدا کنی .
بعضی وقت ها که از همه زمینی ها خسته می شوی دلت به سوی آسمان و آسمانی ها معطوف می شود و چه زیبا اگر همیشه دلت آسمانی باشد .
بعضی وقت ها از سوی آشنائی زخم زبانی می شنویم . علت را باید در برخورد و نوع رفتار خود با وی در گذشته جستجو کرد .
بعضی وقت ها بیهوده ترس و دلهره ای بر تو غلبه می کند که ریشه آن را نمی یابی ! . یا به خود اطمینان نداری و یا خدای خود را خوب نشناخته ای .
بعضی وقت ها گذر زمان برای ما سریع است که متوجه آن نمی شویم و یا بسیار کند و ملال انگیز . یادمان باشد سرعت زمان ثابت است و تحرکات و تفکرات موجب تغیرات زمان می شوند .
دانش مانند هرمی است که هر چه از آن بالا می روی و به نوک آن نزدیک می شوی احاطه بیشتری بر پیرامون خود خواهی داشت . (هیچگاه به قله نخواهی رسید اما می توان بدان نزدیک شد!(قله از آن خداست))
عدم استنباط درست و صحیح از اصول و مبنا یا به گونه ای دیگر عدم شناخت و درک صحیح هادی ، ریشه همه کج روی ها است ؛ و تعصب بی جا و غرور کاذب ، سد و مانعی است برای بازگشت از بیراهه ها .(کاش قرآن را بهتر بفهمیم و عمل کنم)
بعضی وقت ها توپ و تشر های استاد مانند سمی عمل می کند که کشاورز بدان محصولات خود را ایمن می سازد .
پی نوشت : این ها تراوش ذهن من است نظر شما چیست ؟
در وبلاگ یادداشت های گاه و بی گاه نیز مطالب کوتاه و زیبائی خواهید یافت .
» ساعت 2:35 عصر روز جمعه 87 اسفند 9