ابوریحان درونی - دنـیـــای جـــوانـی

درباره نویسنده
ابوریحان درونی - دنـیـــای جـــوانـی


آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دوست و خصوصیات آن
دعا
مشکلات جوانی
نصایح
خاطرات مقام معظم رهبری
اشعار
دلتنگی های من
دختر خانم ها حتما بخوانند . . .
دل و . . .
هنگام ظهور
عشق حقیقی
سیب گلاب
روزی که شهادت . . .
فرهنگ دانشجوئی یا . . .
بهداشت عمومی
شب جمعه
یک خاطره
امید
خاطرات حاج آقا قرائتی
جرم و جنایت چرا ؟
تصاویر شیراز قدیم
حضرت علی علیه السلام
آرزوها . . .
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
کاریکاتور
زن و اشتغال
حقیقت تلخ
یا جواد الائمه(ع)
نامه ای عاشقانه
ازدواج با شکوه
حجاب
حرف دل
غیرت و مردانگی
محرم
ابتذال در مداحی
باغ انقلاب
ویروس اجتماعی
یا رسول الله ...
مطالب سیاسی
ریشه تاریخی سیزده بدر
نماز
ویژه سفر رهبر به شیراز
رخنه شیطان
نامه ای به دوست
السلام علیک یا فاطمة الزهرا(س)
موج وبلاگی حجاب
نهج البلاغه و مظلومیت علی (ع)
خاطرات فراموش نشدنی
عالم محضر خداست
لذت عبادت
انسان و ایمان
بیت النور
ماه رمضان
تفاوت فرهنگ ها ...
علی (ع) و شب قدر
یاد امام و شهدا ...
ایستگاه پاسخگوئی حجاب
دانلود برنامه رساله برای موبایل
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق یابن رسول الله
ظاهر و باطن
السلام علیک یا حضرت معصومه سلام الله علیها و رحمة الله و برکاته
تحلیل روز یا کوته نگری ...
به اسم قرآن چه می کنند !
حرم علی بن حمزه علیه السلام
دکتر عصام العماد
معنای زندگی
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها Ho! O Saki
عاشقانه و عارفانه
غزه - gaza
علیمی به کجا چنین شتابان !
حاج میرزا محمد اسماعیل دولابی
کاریکاتور _ عشق های امروزی...
صورت و سیرت
اردوی جنوب(از بلاگ تا پلاک)
بعضی وقتها ...
به بهانه تولد
نامه ای به پدر جانبازم
هدف از ازدواج چیست ؟
دل نوشته ها 2
ساده اما حسابی
به رنگ جوانی
تهاجم فرهنگی در پوشاک !
کنکور ازدواج
شب است و همسایه گرسنه
انیشتین
مرگ بر اسرائیل
بصیرت
کرونا


لینکهای روزانه
سریعترین دیکشنری آن لاین [36]
فوتوشاپ آن لاین [31]
مشاوره و پاسخگوی آن لاین [28]
اعراب گذاری هوشمند [13]
پخش زنده شبکه های صدا و سیما [192]
سازمان ملی جوانان [194]
فرهنگ واژگان فارسی به فارسی [139]
آپلود رایگان عکس و فایل [212]
صورت حساب تلفن همراه [313]
اس ام اس های مذهبی [935]
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری [167]
علوم و معارف قرآن در تفاسیر [263]
[آرشیو(12)]


لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
پیاده تا عرش
مهندس محی الدین اله دادی
► o▌ استان قدس ▌ o ◄
****شهرستان بجنورد****
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
برادران شهید هاشمی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
دهکده کوچک ما
خط سرخ شهادت
ملیحــــــــــــــــــــــانه
حرفهای جوانی


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
ابوریحان درونی - دنـیـــای جـــوانـی


لوگوی دوستان



آمار بازدید
بازدید کل :679031
بازدید امروز : 28
بازدید دیروز :110
 RSS 
 

روز جانباز هم گذشت اما خیلی وقت بود یاد آقای نوباوه افتاده بودم . نمی دونم چرا رسانه ها درموردش چیزی نمی گن ، شاید خودش نمی خواد ولی به هر حال من این مطلب رو از تبیان گرفتم . بازم صد رحمت به این تبیان .

درمان بیژن نوباوه که بر اثر جراحات ناشی از جنگ تحمیلی برای او به وجود آمده است، در بیمارستان آتیه ادامه دارد.
به گزارش مهر، بیژن نوباوه که سال‌ها به عنوان خبرنگار واحد مرکزی خبر سازمان صداوسیما مشغول فعالیت بوده است، در حال حاضر به دلیل جراحات ناشی از جنگ تحمیلی، از شرایط جسمی خوبی برخوردار نیست و برای درمان در بیمارستان آتیه تحت نظر پزشکان معالج قرار دارد.
بیژن نوباوه از جمله خبرنگاران باسابقه تلویزیون به شمار می‌رود که در زمان جنگ تحمیلی بارها برای تهیه گزارش و خبر به جبهه نبرد اعزام شده بود و به دلیل حضور در خط مقدم جبهه، چندین بار مورد اصابت ترکش و حتی شیمیایی قرار گرفته است که همین مسئله باعث شده بود که هر از چند گاه با مشکل مواجه شود.
نوباوه حدود چهار سال به عنوان خبرنگار اعزامی سازمان صدا و سیما به سازمان ملل متحد، در نیویورک فعالیت کرده است و اخیرا (حدود سه ماه) به عنوان مدیر شبکه تلویزیونی جام جم 2 مشغول فعالیت شده بود.
این خبرنگار صدا و سیما که جانباز هم محسوب می‌شود، از سوی مسئولان بیمارستان آتیه، ممنوع‌الملاقات شده است و پزشکان معالج او، دلیل این امر را ضرورت دوری بیمار از هرگونه میکروب یا مواد خارجی و نیز هیجان عنوان می کنند.
اما بر اساس اطلاعاتی که به دست آمده است، مدیر کنونی شبکه جام جم 2، در آزمایش‌های انجام شده با مشکل «وای.تی.سی» بالا مواجه است و پزشکان درصدد درمان وی هستند.

بیژن نوباوه :حاضر نیستم صورت خود را به عنوان یک ارزش و ادعا مطرح کنم 

 

اگه صدای موجود در وبلاگ پخش نشد خوب دانلود کنید

http://download165.mediafire.com/kkkbbnz1i9lg/8x1ar1twmhm/Rahbary.mp3



» ساعت 7:50 صبح روز دوشنبه 86 مرداد 29

 

هر امیدواری جوینده است و هر بیمناکی گریزان

امام علی (ع)

 

رجا و امیدواری از جنود عقل است و قنوط و نا امیدی از جنود جهل و ابلیس است

امام خمینی(رحمه الله علیه)

 

آن کسی که احساس نا امیدی می کند باید دید در واقعیت وجود خودش چه اشتباه و چه خللی وجود دارد

مقام معظم رهبری

 

دنیا به امید پا برجاست و آدمی به امید زنده است

علی اکبر دهخدا

 

تنها کلمه ای که خداوند بر جبین هر مردی نوشته ، امید است

***

امید برای بشر مانند بال برای پرندگان است

ویکتور هوگو

 

نا امیدی نخستین گامی است که شخص به سوی گور بر می دارد

***

فقیر ترین مردم کسانی هستند که روح نا امید دارند

ناپلئون

 

اگر امید نبود من در ده سالگی باید می مردم و همین امید مرا واداشت که با علاقه ، به خدمت فرهنگ و مردم در آیم

داستایوفسکی

 

امید و آرزو همیشه ما را به زندگی دلگرم می سازد ، پس باید تلاش کرد

دیل کارنگی

 

امید بزرگترین دارائی و تملک انسان است

اسکندر مقدونی

 

امید و خواب اگر از انسان گرفته شود ، بدبخت ترین موجود روی زمین می شود
کانت



» ساعت 4:6 عصر روز جمعه 86 مرداد 26

 

حلول ماه شریف شعبان مبارک باد

رسول اکرم (ص) فرمودند : ماه شعبان ماه من است هر کس یکروز از ماه مرا روزه بدارد بهشت او را واجب شود .

اعمال مشترک در این ماه هر روز هفتاد مرتبه استغفرالله و اسئله التوبه و هر روز هفتاد مرتبه استغفر الله الذی لا اله الا هوالرحمن الرحیم الحی القیوم و اتوب الیه در بعضی از روایات الحی القیوم پیش از الرحمن الرحیم آمده است.
از روایات مستفاد می شود که بهترین دعاها و ذکرها در ماه استغفار است و هرکس هر روز در این ماه استغفار کند هفتاد مرتبه مثل آنست که هفتاد هزار در ماههای دیگر استغفار کند .



» ساعت 12:16 صبح روز چهارشنبه 86 مرداد 24

 

چند روز پیش سعادتی نصیب ما شد رفتیم به استقبال از یه آشنا که از خانه خدا بر می گشت . توی فرودگاه همه منتظر دیدار ایشون بودیم . لحظات بسیار زیبائی بود دلم هوائی شده بود ، حس غریبی بود انگار دوست داشتم منم پرواز کنم و خودم و برسونم به مکه یه پرواز عاشقونه .خدایا یعنی من لیاقت ندارم آره حتما همین طوره اینقدر توی گناه غرق شدم که دیگه تو رو هم فراموش کردم . اون شب و هیچ وقت فراموش نمی کنم  حال و هوائی مثال نزدنی و عجیبی من و فراگرفته بود و مدام از خدا می خواستم که منم به خونه خودش دعوت کنه با تموم معصیتی که وجودم و فرا گرفته . اما یه چیزائی اون لحظات روحم و آزار می داد . توی اون شلوغی آدمائی رو می دیدم که نمی دونم برای چی به اونجا اموده بودن با چه ظواهری که نیازی به گفتن نداره و فقط می دونم نه تنها من بلکه خیلی های دیگه رو ناراحت می کنه ، مطمئنم فلب آقامون رو هم جریحه دار کرده . خدایا یعنی این آدما هیچ نمی فهمن که این جوری خودشون و نقاشی کردن چقدر زشت و ناپسنده !؟ وای خدای من نکنه اونی که از مکه بر می گرده هم این جوری باشه و فقط برای گول زدن خودش اومده سیاه کاری ، نه من باور نمی کنم !!؟. ولی خدا این حقیقت داره اگه با چشمام نمی دیدم باورم نمی شد ، این همه اطرافیان ما می رن و میان ولی خیلی هاشون عوض نشدن و دوباره همون کوله بار گناه  . خدایا اگه قراره من هم بیام و دوباره سرگرم بازی دنیا بشم همون بهتر که نیام تا که یه گناه دیگه مثل ریا گریبانگیر من نشه . خدایا من و ببخش که این طوری خرف می زنم ولی طاقت ندارم و نمی تونم ساکت بشم خدایا من و ببخش خدایا اگه نمی تونم بیام حداقل همین جا که هستم یه ذره از مهر و لطافت خودت به من عطا کن تا فقط دلبسته تو بشم و دلم به دنیا نفروشم . بار الها دیگه خسته شدم از این دربدری و آوارگی دستم بگیر و نجاتم بده تا توی سراب عشق غرق نشم .

 

این هم یه لینک جالب از خبرگزاری مهر

مروری بر تاریخچه پرده کعبه 

 



» ساعت 1:18 عصر روز دوشنبه 86 مرداد 22

 

مورّخین شیعه و سنّى در کتاب‌هاى خود حکایت کرده‌اند:
شقیق بلخى در سال 149 به قصد حجّ خانه خدا، عازم مکّه معظّمه گردید، هنگامى که به قادسیّه رسید جوانى را دید که تنها و بدون همراه به سوى مکه رهسپار است؛ ولى او را نشناخت.
شقیق می‌گوید: با خود گفتم این جوان از طایفه صوفیّه است، که از مردم کناره‌گیرى کرده تا او را نشناسند، من وظیفه خود مى‌دانم که او را هدایت و راهنمائى کنم.
همین که نزدیک آن جوان رفتم، بدون این که با او سخنى گفته باشم، مرا مورد خطاب قرار داد و اظهار نمود:
اى شقیق! خداوند در قرآن فرموده است: «اجتنبوا کثیراً من الظّنّ إنّ بعض الظنّ إثم (1)؛ از گمان بد نسبت به یکدیگر دورى نمائید، که بعضى از گمان‌ها، گناه محسوب مى‌شود.»
و سپس از چشم من ناپدید شد و دیگر او را ندیدم تا آن که به محل قاصبه رسیدم؛ و دوباره چشمم بر آن جوان افتاد، در حالى که مشغول نماز بود؛ و مشاهده کردم که تمام اعضاء بدنش از خوف الهى مى‌لرزید و قطرات اشک از چشمانش سرازیر بود.
نزد او رفتم تا از افکار خود عذرخواهى کنم، چون نمازش پایان یافت و قبل از آن که من حرفى بزنم، این آیه شریفه قرآن را تلاوت نمود: «و إنّى لغفّار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثمّ اهتدى (2)؛ همانا من آمرزنده‌ام آن کسانى را که واقعاً پشیمان شده و توبه کرده باشند و کردار ناپسندشان را با اعمال نیک جبران نمایند.»
بعد از آن، حضرت برخاست و به راه خود ادامه داد و رفت، تا آن که بار دیگر در محلى به نام زماله، او را کنار چاهى دیدم که مى‌خواست با طناب و دلو آب بکشد؛ ولى دلو داخل چاه افتاد.
پس دست دعا به سوى آسمان بلند نمود، ناگاه دیدم آب چاه بالا آمد تا جائى که با دست آب برداشت و وضو گرفت و چهار رکعت نماز اقامه نمود؛ و سپس مشتى از ریگ‌هاى کنار چاه را برداشت و درون چاه ریخت و قدرى از آن آب، آشامید.
جلو رفتم و گفتم: قدرى از آنچه خداوند به شما روزى داده است به من هم عنایت فرما!
اظهار داشت: اى شقیق! نعمت‌هاى خداوند متعال در تمام حالات در اختیار ما بوده و خواهد بود، سعى کن همیشه نسبت به پروردگارت خوش‌بین و با معرفت باشى.
شقیق بلخى افزود: بعد از آن، مقدارى از آنها را به من عطا نمود؛ و چون تناول کردم همچون آرد و شکر بسیار لذیذ و گوارا بود که تاکنون به آن گوارائى و خوشبوئى ندیده بودم و تا مدتى احساس گرسنگى و تشنگى نکردم .
بعد از آن، دیگر آن شخصیت عظیم القدر را ندیدم تا به مکه مکرمه رسیدم و او را در جمع عده‌اى از دوستان و اصحابش مشاهده کردم، پس نزد بعضى از اشخاص که احتمالاً از دوستان او بود، رفتم و پرسیدم که این جوان کیست؟
پاسخ داد: ابو ابراهیم، عالم آل محمّد صلوات الله علیهم است .
گفتم: ابو ابراهیم چه کسى است؟
جواب داد: او حضرت امام موسى کاظم علیه السلام است. (3)
برگرفته از سایت تبیان



» ساعت 11:29 عصر روز چهارشنبه 86 مرداد 17

 

من در دوران اختناق، استاد معروف عالى‏مقامى را مى‏شناختم که روى کفش شاه آن وقت - محمدرضا - افتاد! اساتید در صفى ایستاده بودند و محمدرضا از برابر آنها عبور می‌کرد و این شخص روى پاى او افتاد! از این کارها می‌کردند، اما چه کسانى؟ تیمسارها. اما یک عالم، یک دانشمند، یک محقق - که واقعاً هم این آدم محقق است ... - فاضل، نام‏آور، نامدار، چه‏قدر تحقیقات، چه‏قدر کتاب، روى پاى او افتاد! شاگردهایش ملامت کردند: استاد، شما؟! آخر آن شخص که بى‏سواد است! عالم‏ جماعت کسى را قبول ندارد؛ سیاست برایش مسئله‌ایى نیست؛ نگاه می‌کند ببیند چه کسى عالم است. اصلاً براى عالم، جاذبه و ارزشى بالاتر از علم نیست. بدترین فحش در محیط اهل علم، لقب «بى‏سوادى» است؛ هیچ فحشى از این بالاتر نیست؛ در همۀ محیطهاى علمى همین‏گونه است؛ آن وقت آن عالم روى پاى یک جاهل و قلدر افتاد! شاگردان و رفقایش ملامت کردند و او هم جوابى نداشت؛ گفت: هیبت سلطانى من را گرفت! این عبارت، همان وقتها در محیطهاى دانشگاه که دوستان ما مى‏رفتند و مى‏آمدند، معروف شد و علما و دانشمندانِ آن وقت، به کسانى که هیبت سلطانى آنها را مى‏گیرد، و کسانى که جز هیبت علم چیزى آنها را نمى‏گیرد، تقسیم مى‏شدند! البته همان وقت هم دانشمندانى مثل همان آدم داشتیم که حتى با فقر مى‏ساختند، براى اینکه به سمت آنها نگاه نکنند؛ نه اینکه روى پایشان نیفتند، یا دستشان را نبوسند، یا تواضعشان نکنند؛ نه، اصلاً خودشان را بالاتر از این مى‏دانستند که به فکر آن دستگاههاى جاهل و دور از معرفت بیفتند. زندگى پولى و مادى را اصلاً کم‏ارزش‏تر از این مى‏دانستند که خودشان را به آن آلوده کنند.

(نقل در دیدار روسای دانشگاههای علوم پزشکی در اول آبان 1369)

 

 



» ساعت 8:6 عصر روز دوشنبه 86 مرداد 15

 

سالها پیش حدود 12 سالم بود رفته بودیم به شهر مقدس قم . یه روز به همراه پدرم به مسجد رفتیم که یادم نیست اسمش چی بود . ما برای نماز به مسجد نرفته بودیم چون اصلا تا اذان 2 تا 3 ساعت زمان داشتیم . اگه اشتباه نکنم اون یه جلسه بود که علمای زیادی در اون شرکت کرده بودند . به هر حال من اون زمان بچه شیطون و کم حوصله ای بودم و چون فقط به فکر سرگرم کردن خودم بود توی مسجد نموندم و زدم بیرون . وقتی دم در رسیدم و خواستم کفشم رو بپوشم یه لحظه چشمم افتاد به یه نعلین زرد و خوشکل که خیلی برام جالب بود و حسابی از دیدنش جا خوردم و به خودم گفتم این برای یه حاج آقای جوون باید باشه و رنگ شاد پوشیده و کلی تفکرات بچگانه . خلاصه تا تموم شدن جلسه تمام فکر من شده بود اون نعلین زرد و قشنگ و به خاطر همین به خودم گفتم هر طور شده باید من صاحب این نعلین رو ببینم و بدونم چه جور شخصیتی داره !؟ صبر کردم تا جلسه تمام شد و من همینطور منتظر بودم بالاخره یکی پیدا بشه و اون نعلین ها رو بپوشه اما هر چی ایستادم کسی نیومد ، اکثر حضار در جلسه رفتن ولی هنوز اون نعلین سر جاش بود همین طور فکرم مشغول بود که بعد از مدتی متوجه شدم یه روحانی در حال پوشیدن اون نعلین هست و بعد به چهره ایشون نگاه کردم یه چهره نورانی ، اما جوون نبود و تقریبا مسن بود خیلی برام جالب بود ، یه آقای مهربون و خوش سیما ، نمی دونستم چی بگم فقط متوجه شدم عده ای اطرف ایشون هستن و با احترام برخورد می کنند و بعد از ایشون از مسجد خارج می شدند  . در همون لحظات بود که پدرم اومد من هم معطل نکردم و سریع از پدرم پرسیدم بابا اون آقا کیه !؟ پدرم  گفت حاج آقا تبریزی .

 

قبر مطهر مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تبریزی(قدس سره)

در حرم حضرت معصومه (س)



» ساعت 1:24 صبح روز پنج شنبه 86 مرداد 4

 

متاسفانه بازهم در خیابانها تصاویری دیده می شود که باعث حیرت انسان می شود

حتی در صدا و سیما و فیلم ها نیز به خوبی مشاهده می کنید که برخی از آقایون از چهره های مردانه بیرون آمده اده اند . همه به خوبی شاهد هستیم و می بینیم که برخی از آقایون به موهای بلند رو آورده اند و با برداشتن ابرو چهره اشان را به کلی تغییر داده اند و بعضی هم موهای خود را آقدر بلند گذاشته اند و بسته اند به اصطلاح دم اسبی کرده اند !!؟ همانطور که می دانید برداشتن ابرو برای مردان حرام است . متاسفانه یک مسئله که همه آن را ساده گرفته اند ریش مردان است که همه علما تراشیدن ریش را به شکلی که  صدق ریش نکند حرام دانسته اند و خیلی ها به این مسئله اصلا اهمیت نمی دهند . حال آنکه این امر چه مضراتی دارد بماند . انشاءالله در آینده به طور کامل در مورد تاریخچه ریش و روایات و گفته دانشمندان بزرگ در این مورد برایتان خواهم نوشت .

رسول خدا (ص) فرمودند :

« و کان ذکرا طلع الشعر فی وجهه فکان علامة الذکر و عز الرجل الذی یخرج به من حد الصبا و شبه النساء »

هنگامی که انسان مو و ریش در صورتش می روید ، این کار علامت و نشان مرد بودن و عظمت و ابهت او را می رساند و او را از حد و مرز بچه ها و شبیه زنان بودن خارج می سازد .

بحارالانوار ج3 ص 62 _ 75

 

با کمال تاسف و اندوه  خدمتتان عرض کنم که دختر خانمهائی وجود دارند که خود را شبیه به پسرها کرده اند و از لباس های مردانه استفاده می کنند که در شهر های بزرگ گهگاه دیده می شود و حتی گاهی نمی توان آنها را تشخیص داد و بعضا شنیده شده است بعضی مواقع که مجرمانی را دستگیر کرده اند که همه از آقایون بوده اند ولی هنگام بازجوئی متوجه شده اند دختر خانمی نیز در میان آنان بوده و چهره خود را طوری تغییر داده است که به سادگی قابل تشخیص نبوده است . این مسئله جنبه روحی و روانی برخی افراد دارد ولی باز هم شنیده ایم که خانواده ای به علت علاقه زیاد به فرزند پسر و عدم داشتن آن دختر خود را مجبور به پوشیدن لباس مردانه کرده اند . حتی تا مدتها همسایه ها نیز نمی دانستند و بعد از اینکه این کودک بزرگ شده و خود قادر به تصمیم گیری بوده دیگر حاضر نیست به انکار جنسیت خود بپردازد و آن وقت به پوشش مورد علاقه خود برگشته است .

خواهش من از شما دوستان جوان و هم سن و سال خودم این است که کمی در این مورد بیاندیشیم که علت این تفاوت جنسی و خلقت مدبرانه خدای عز و جل چیست و با افکار غلط خود را فریب ندهیم کمی از بزرگان دینی خود درس بگیریم و خدای مهربان را از دستمان ناراضی نگردانیم .یا حق .



» ساعت 1:53 صبح روز دوشنبه 86 مرداد 1

 

به نام خداوند بخشنده و مهربان

خدا یا ببخش آن گناهان مرا که مانع قبول دعا می شوند ، خدایا ببخش آن گناهانی را که بر من بلا می فرستند .

ای خدا پادشاهی تو بسیار با عظمت است .و مقامت بسی بلند است و تدبیر تو در امور پنهان است و فرمانت در جهان نهان است و قهرت بر همه غالب است و قدرتت در همه عالم ناقذ است .

خدایا کسی که گناهانم را ببخشد و بر اعمال زشتم پرده پوشی کند و کارهای بدم را به کارهای خوب مبدل کند جز تو کسی نمی یابم . خدائی جز تو نیست ای ذات پاک و منزه و به حمد تو مشغولم ، ظلمت نفسی ستم نمودم به خودم و جرات کردم بواسطه نادانی خود  ، و آسوده خاطر بودم چون همیشه مرا یاد کردی و به من لطف احسان فرمودی ، ای خدا و مولای من چه بسیار کارهای زشتم را که پوشاندی و چه بسیار بلاهای سختی را که ازمن بر گردانیدی و چه لغزشهائی که مرا از آن نگاه داشتی و چه بسیار ناپسندی هائی که از من دور کردی و چه بسیار تمجید های نکوئی که من لایق آن نبودم و تو از من بر زبانها منتشر ساختی . خدایا غمهایم بسیار شده و حالم بسیار ناخوش است و اعمالی نا چیز دارم . زنجیرهای علایق مرا دربند کشیده و آرزوهای دور و دراز دنیوی از هر سودی مرا باز داشته و دنیا با غرور خود و نفسم به جنایت خود مرا فریب داد .ای خدای بزرگ سید من به عزت و جلالت قسم که عمل بد و افعال زشت من دعای مرا از اجابت منع نکند و به گناهان پنهانم که تنها تو از آن آگاهی مرا رسوا مگردان .

الهی به عزت و جلالت سوگند که بر من در همه حال رأفت و حمت فرما و در همه امور مهربان باش ، الهی و ربی من لی غیرک خدایا ، پروردگارا جز تو کسی را ندارم تا از او درخواست کنم که غم و رنجم را بر طرف سازد  و یا در نظر لطف به کارم توجه کند .

ای خدا عذرم را بپذیر و بر این حال پریشانم ترحم فرما و مرا از بند سخت گناهان رهائی بخش . یا غیاث المستغیثین ای فریادرس فریاد خواهان و ای دوست دلهای راست گویان و ای خدای یکتای عالمیان آیا درباره تو ای خدای پاک و منزه می توان گمان کرد که بشنوی در آتش فریاد بندۀ مسلمانی را که بدلیل نافرمانی در دوزخ زندانی شده و سختی عذاب آنرا به کیفر گناه می چشد و میان طبقات جهنم به خاطر جرم و عصیان محبوس گردیده ، و ضجه و ناله اش با چشم انتظار و امیدواری به رحمت بی منتهایت به سوی تو بلند است و به زبان اهل توحید تورا ندا می کند و به ربوبیت متوسل می شود باز چگونه در آتش عذاب خواهد ماند در صورتی که به سابقه حلم نامنتهایت چشم دارد ، یا چگونه آتش به او آسیب رساند و حال آنکه به فضل و کرمت امیدوار است ، یا چگونه پاره های آتش او را بسوزاند در حالی که تو ناله اش را می شنوی و جایگاهش را می بینی .

چگونه ماموران دوزخ او را زجر کنند با آنکه به صدای  یارب یارب تو را می خواند ، یا چگونه به فضل تو امید آزادی از جهنم داشته باشد و تو اورا به دوخ واگذاری . هیهات که از تو هرگز چنین معروف نباشد و این گمان نمی رود و به رفتار با بندگان موحدت که همه احسان و عطا بود شباهت ندارد .

یا سریع الرضا ای که از بندگانت زود راضی می شوی ببخش بر بنده ای که به جز دعا و تضرع به درگاهت مالک چیزی نیست .

یا سابغ النعم یا دافع النقم یا نور المستوحشین فی الظلم ای بخشنده کاملترین نعمت های دفع کنندۀ هر بلا و معصیت ای نور دلهای وحشت زده در ظلمات(فرق) ای عدانای بدون تعلیم دیدن درود فرست بر محمد(ص) و آل محمد(ص) و با من آن کن که لایق حضرت توست .

 

 

خدایا امشب شب آرزوهاست خدیا من هم خیلی آرزوها توی دلم هست که دوست دارم حاجاتم و برآورده کنی خدایا ازت می خوام که اول از همه ظهور آقامون رو سریع تر کنی . خدایا سایه رهبر عزیزمون سید علی رو از سر ما کم نکن . خدایا چم دشمنانمون رو کور کن و دستشون رو از خاک پاک کشورم کوتاه کن . خدایا پدرو مادرم و از من راضی بگردان . خدایا بیمارانی که چشم به کرم تو دارن هرچه زودتر مورد شفاعت خودت قرارشون بده . خدایا فقرا و مستمندان را از از رحمت بی منتهایت دریغ مفرما . خدایا همه دوستان که التماس دعا گفتن حاجت روا بفرما . خدایا زمینه اشتغال و ازدواج همه جوانان خوب و پاک کشور فراهم  بفرما . خدیا همه گناهانم را ببخش و توفیق عبادت هرچه بیشتر به من عطا بفرما . خدایا او دنیا آبروم و پیش دیگر بنده هات نبر . خدایا التماس دعا .



» ساعت 12:25 صبح روز جمعه 86 تیر 29

 

شما از گوجه فرنگی چه می دانید ؟ 

در آمریکای لاتین میوه ای هست به نام میوه لعنتی که همین گوجه فرنگی می باشد وقتی بچه های آنها به جنگل می رفتند اتفاقی آنرا پیدا می کردند و وقتی می خوردند بلافاصله می مردند و به بیمارستان هم نمی رسیدند . انگلیس ها روی آن  کار کردند و بوسیله علم ژنتیک سم آن را ضعیف کردند .

می توانید از دانشگاه تهران سوال کنید ، آی بی ام نیز مرکز تحقیقات آن هست متوجه می شوید که گوجه فرنگی نه تنها ویتامین ث ندارد بلکه ضد این ویتامین هم هست ، مهمترین ویتامین مورد نیاز بدن نیز ویتامین ث می باشد ، آمدند با رب گوجه ذائقه ما را عوض کردند و بوسیله آن آرام آرام سم وارد بدن ما می کنند . حداقل برای اینکه سم آن کم شود رب گوجه را خودتان در خانه درست کنید چرا که مواد نگهدارنده درون قوطی های رب گوجه خود ماده ای مضر است .   نقل از دکتر حسین روازاده

در صورت استقبال خوب شما مطالبی جدید و بسیار جذاب از دکترای طب سنتی  وتغذیه جناب روازاده برایتان خواهم نوشت که با خواندن این مطالب زندگی خود را متحول کنید .

» ساعت 12:7 صبح روز پنج شنبه 86 تیر 28

 
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >